ما با غمت ز شادی عالم گذشته ایم


ور بنگری ز لذت غم هم گذشته ایم

این عشق را به عهد و به پیمان نیاز نیست


چون در رهت ز عالم و آدم گذشته ایم

آگه نشد ز آمدن و رفتنم کسی


کز گلشن زمانه چو شبنم گذشته ایم

با لذت گناه چنان خو گرفته دل


کز بهر یک گنه ز دو عالم گذشته ایم

ما را ز بعد مرگ چه باک از جهنم است


در زندگی ز کام جهنم گذشته ایم